91/2/12
2:1 ع
عکسی، کمپوزیسیون یا همچینى اجزاى عکس
کمپوزیسیون یا همچینی زبانى دیدارى است که در همه ی عرصه هاى هنر از نقاشى، معمارى و موسیقى تا سینما و عکاسى نقش مهمى داشته و دارد. زبان کمپوزیسیون در عکس به نظمى اشاره مى کند که با آن عناصر عکس را کنار هم مى چینیم. این نظم بیان کننده ی معناى تصویر ماست. اگر این بیان زیبا و گویا باشد عکس ما هم مى تواند با بیننده چنین رابطه اى برقرار کند.
رابطه ی بین اجزای عکس، کمپوزیسیون عکس را می سازد. این رابطه باید چنان باشد که در عین گیرائى منظور ما را از گرفتن عکس به روشنی بیان کند. رعایت چند نکته به ما در ایجاد کمپوزیسیون زیبا و گویا کمک مى کند. این نکات به تمرین احتیاج دارند تا عادت ذهن شوند.
1- ایجاد سادگى در کمپوزیسیون با حذف آنچه در عکس نالازم است و ایجاد شلوغى مى کند. نزدیک شدن به موضوع به ایجاد این سادگى کمک مى کند. نزدیک شدن مى تواند با تغییر فاصله بین دوربین و موضوع عکس و یا از طریق زوم کردن ایجاد شود. نماى درشت صورت آدم ها چشم بیننده ی عکس را به خود مى کشد و بیننده با آن آسان ارتباط برقرار مى کند.
2- مرکز عکس همیشه بهترین محل برای قرار دادن سوژه نیست. با حرکت دادن دوربین می توانیم بهترین جا را براى این منظور پیدا کنیم. قاعده ی رایجى در کمپوزیسیون وجود دارد به اسم «قاعده ی یک سوم» یا "Rule of Third" که در هنرهاى دیدارى مثل نقاشى و عکاسى کاربرد دارد. براساس این قاعده اگر با دو خط افقى عرض عکس را به سه قسمت مساوى تقسیم کنیم و با دو خط عمودى ارتفاع عکس را هم به سه قسمت تقسیم کنیم نقاطى که این خطوط یکدیگر را قطع مى کنند بهترین محل براى قرار گرفتن عناصر اصلى عکس هستند.
3- ایجاد تعادل در عکس. تعریف تعادل در عکس دشوار است اما همه ی ما عکس هائى را دیده ایم که تراکم موضوع در بخشى از آنها زیاد و بخش هاى دیگرشان خالى مانده. نگاهى به عناصر عکس پیش از آنکه دکمه ی دوربین را فشار دهیم به ما فرصت مى دهد تعادل عکس مان را بسنجیم.
تعادل به این معنا نیست که آنچه در عکس مهم است در سطح عکس پخش شود. منظور بیشتر این است که به بیننده چیزى براى مقایسه و درک بهتر موضوع ارائه کنیم. مثلاً اگر همه ی آنچه مهم است در یک طرف عکس واقع شده، مى توانیم با قراردادن عنصر کم اهمیت ترى در طرف دیگر، تعادل بیشترى در عکس ایجاد کنیم.
اگر وضوح، رنگ، نور و فرم همه در یک طرف عکس قرار گرفته اند، مى شود در طرف دیگر از رنگ و نور مقابل یا مکمل آن استفاده کرد یا چیز کم وضوح ترى قرار داد تا بیننده با مقایسه این دو، موضوع عکس را بهتر درک کند.
4- توجه داشته باشید که گذاشتن فضاى خالى در جلوى عناصر متحرک به انتقال حس حرکت به بیننده کمک مى کند. همچنین قرار دادن شئ ساکنى در کنار آنچه در حال حرکت است درک بهترى از حرکت را به بیننده منتقل مى کند.
5- ایجاد عمق در عکس. قرار گرفتن عناصر عکس در فواصل مختلف نسبت به دوربین، عکس ما را گیراتر و در آن ایجادعمق مى کند. عکسى که همه ی عناصر آن در یک فاصله نباشند دینامیسم بیشترى دارد. عمق به عکس بعد مى دهد و به بیننده درک بهترى از فضائى که موضوع در آن واقع شده است. اگر در عکسى که از یک منظره یا ساختمانى مى گیریم آدمى در قسمت جلوى عکس قرار گرفته باشد بیننده درک بهترى از ابعاد آن پیدا مى کند.
6- به خطوط داخل عکس توجه کنید. خط هاى داخل عکس شما (خط افق، خطوط ساختمان، خطوط دیوار و غیره) مى توانند توجه ی بیننده را به موضوع عکس جلب کنند. قرار دادن موضوع در داخل خطوط عمودى و افقى که نوعى کادر در داخل کادر عکس ایجاد مى کنند، ایجاد حس ایستائى و خطوط زاویه دار ایجاد حس حرکت مى کنند. خط هاى افقى و عمودى، مثل خط افق، بهتر است در وسط عکس قرار نگیرند.
منظور از توصیه هاى بالا ایجاد زیبائى و تعادل در عکس و روانى در بیان آنست. اگر رعایت نکردن یکى یا همه این نکات به قدرت عکس شما کمک مى کند حتماً این کار را بکنید. اما دانستن این نکات براى درک بهترى از کمپوزیسیون لازم است.
براى تمرین در ایجاد کمپوزیسیون بهتر، دوربین عکاسى را بدون اینکه عکسى بگیرید در فضا حرکت داده و به صفحه ی نمایش آن نگاه کنید. خواهید دید که براى نشان دادن هر سوژه ی ساده چندین کمپوزیسیون وجود دارد و هر یک از آنها معنى عکس شما را تغییر مى دهد. از سوژه ی مشابهى چندین عکس با کمپوزیسیون هاى مختلف بگیرید و با کنار هم چیدن آنها به معنى هر کدام توجه کنید.
تمرین زیاد در ایجاد کمپوزیسیون بهتر به ذهن شما این توانائى را مى دهد که در مقابل سوژه هاى متحرک بتواند با سرعت تصمیم بگیرد و بهترین کمپوزیسیون را ایجاد کند.
گرد آورنده و مترجم: مهران ارغوان
مطالب کامپیوتری دارم. از همه وبلاگ ها هم دیدبانی میکنم.در میهن بلاگ هم با همین اسم یک وبلاگ دارم